نماز صبحی که دیگر قضا نشداقامه نماز پدر تمام شده است. چشمانم را محکمتر از قبل به هم فشار می دهم. نه خواب هستم نه بیدار. حال بیرون آمدن از رختخواب را ندارم. هوا هنوز تاریک است. - اقامه نماز پدر تمام شده است. چشمانم را محکمتر از قبل به هم فشار می دهم. نه خواب هستم نه بیدار. حال بیرون آمدن از رختخواب را ندارم. هوا هنوز تاریک است. کاش نماز صبح را می شد همیشه قضا خواند. به گزارش سایت قطره و به نقل ازایسنا، جماران نوشت: بیدار شدن برای نماز صبح حتی برای آدم بزرگ ها هم شاید کار سختی باشد چه برسد به کودکی که تازه به سن تکلیف رسیده باشد. حال در این میان مواجهه بزرگترها برای بیدار کردن فرزند نقش مهمی در نمازخوان شدنش دارد. در کتاب روزی که مسیح را دیدم داستان کوتاهی با این موضوع آورده است: صدای اذان پدر آنقدر بلند است که از خواب بیدارم می کند. از این رو به آن رو می غلتم. می خواهم چشمانم را باز کنم، ولی هر چه تقلّا می کنم، نمی توانم. انگار پلکهایم را با چسب محکمی به هم چسبانده اند؛ مگر از هم باز می شوند! باید هر طور شده بلند شوم. باید چشمانم را باز کنم. وقت نماز صبح است. باید بلند شوم و نمازم را بخوانم. ولی حالا تازه اول وقت است. تازه اذان صبح را گفته اند. حالا تا طلوع آفتاب، یک ساعت و نیمِ دیگر وقت باقی است. برچسب ها: نماز - خواب - اقامه نماز - بیرون - اقامه - بیدار شدن - فشار |
آخرین اخبار سرویس: |