معلم با پای شکسته آمدنگاه خانم معلم شبیه نگاهِ مادر است. صدای ش هم. آنجایی که می گوید: سونیا سرت را خم نکن روی کتاب، مریم یادت باشد که زنگ تفریح صبحانه ات را بخوری، عسل مراقب وسایلت باش، زهرا شب ها زودتر بخواب، فاطمه حتما لباس گرم بپوش! خانم معلم همه ی ما را به خوبی می شناسد، حتی بهتر از خودمان. او در قلب و ذهن مان خانه دارد و همیشه مراقب مان است. چشمان خانم معلم که روی دستان مان می لغزد، مداد در بین انگشت هامان توانی مضاعف می یابد. پررنگ می شود و روی کاغذ سپیدِ پیش روی مان می دود. می رقصد. بال درمی آورد و اوج می گیرد. چشمانِ قهوه ای خانم معلم به ما جان می دهد. عشق می دهد، دانایی و طراوت و مهربانی می بخشد. روحِ خانم معلم بخشنده است. آبی است. آسمانی است. لبخندِ دوست داشتنی خانم معلم برای بچه ها تجسم تمام نمایِ روشنی است. او هر روز پس از برنامه ی صبحگاهِ مدرسه با دستانی پر از مرواریدهای درخشانِ دانش و آگاهی قدم به کلاس درس می نهد. حال مان را می پرسد و ما را میهمان لبخند دوست داشتنی اش می کند و بعد با طمانینه ای آرام صفحات کتاب فارسی و علوم و ریاضی و هدیه های آسمانی را ورق می زند و برای مان از شعر و زندگی و حساب و آیینِ خداوندی می گوید. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |