مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
دوشنبه، 18 مهر 1401 ساعت 18:372022-10-10حوادث

خورشیدهایی در کفن


 توی خیابان راه می روم.

به در و دیوار و آجر دست می کشم.

به کرکره های نیمه باز مغازه ها خیره می شوم و برای پیرمرد شیربرنج فروش دست تکان می دهم.

کنار جاده می ایستم.

دنبال تاکسی خطی سر می چرخانم.

درِ ماشینِ ایستاده را باز می کنم و راننده بغض شرحه شرحه اش را عیان می کند: جوان های مردم پر پر شدند.

می دانی هشت سال با سینه، گلوله چیدن یعنی چه؟! آه از غم جوان.

دوباره پیاده می شوم.

با یک بغل اشک.

با یک کوله آه.

با یک دفتر، هق هقِ معلق در فضای بین گلو تا دهان.

توی خیابان راه می روم و از دور هلهله ای می کِشَدم، به سوی خودش، در آغوش شور.

جلو می روم.

از میان آدمی زادها می گذرم.

و در آنجا که از شدت نور، کوه طور شده، چونان موسای کلیم الله زانو می زنم.

این معجزه نه عصاست و نه شکافتن بحر.

این بار معجزه یک تابوت است و من برای تبرک به آن دست می کشم.

مردها به ردیف می ایستند و سلام نظامی می دهند، من اما برای رنج مادری رنج دار سر تکان می دهم.

    آه، رنج، این کلمه ی سه حرفیِ پُر حرف، اینجا و در کنار این پرچم سه رنگ چقدر باوقار جلوه می دهد، آنقدر باوقار که با دیدنش به یاد خدا می افتی و ناخودآگاه لب هایت در زمزمه ی نور می شکفد: یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَیٰ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ آهای انسان! تو می روی! تو بالاخره یک روز با تلاشِ همراه با رن


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

خورشیدهایی در کفن

خورشیدهایی در کفن