مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
سه شنبه، 18 مرداد 1401 ساعت 23:022022-08-09اجتماعي

روایت یک شام غریبانه ی غریبانه


شام غریبان عاشورا مثل شب های قدری است که اگر کاری برایش نکنی، انگار سررشته این کلاف را رها کردی و حالا ماندی با نخ های تو در تویی که دلت می خواست لذت پایانش را بچشی و امان از وقتی که به ناچار، - گروه زندگی-نفیسه خانلری: وقتی پس از ده شب عزاداری در گوشه ای از هیات و همنوایی زیارت عاشورا در جمع عزاداران حسین(ع)، نمی توانی نقطه پایان را بگذاری، دلت آشوب می شود.

می دانستم که امشب جای من در آن هیات نیست.

با بچه ای که تب کرده و ممکن است بچه های دیگر را هم بیمار کند، ثواب نشستن در خانه، کم از عزاداری در هیات ندارد و حتی شاید اجرش بیشتر هم باشد.

چه بساکه اگر خانم همسایه هم اینطور فکر کرده بود و دخترش را به هیات نمی آورد، حالا در این شام غریبان، چند خانواده اسیر خانه نمی شدند.

به هرحال، راهی برای فرار نبود و باید در خانه می ماندم اما دلم آنجا بود.

شبکه های تلویزیون را بالا و پایین می کردم تا با روضه عاشورا کمی آرام بگیرم که ناگهان تصویر سیدمجید بنی فاطمه در قاب تلویزیون نقش بست.

تکرار برنامه حسینیه معلی ؛ چه چیزی بهتر از این.

دیگر کنترل اشک ها دست خودم نبود.

یا اباعبدالله این بچه 3 ساله از اولین شب محرم تا الان، لباس مشکی پوشیده و پای ثابت هیاتت بوده، خودت کمک کن تا هرچی زودتر حالش روبه راه بشه.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

روایت یک شام غریبانه ی غریبانه

روایت یک شام غریبانه ی غریبانه