یک «بی همه چیز» تمام عیار!سیدمهدی حاجی آبادی؛ پس ظاهر غلط انداز فیلم، باطن سیاه و مسموم فیلمفارسی است؛ دوربین قوی و ریتم تند فیلم برای دیدن نیست؛ - عاشق دلباخته او هم با آن ظاهر به نوستالوژیک معلمان روستایی قدیم، که از میانه فیلم با جنگ و دعوا و شروشور ظاهر می شود عملا هیچ نیست. آن همه سروصدا و شلوغ کاری، قلدربازی و شاخ وشونه کشی اقامعلم در مقابل لیلی و برگشتن به مدرسه و انتظار برای سرنوشت امیر، نمایشی است همه اش به تسلیم و سکوت می انجامد. دهدار روستا (هادی حجازی فر) با بازی تکراری او عملا نماد انفعال، دورویی و دروغگویی است که در پس گریه ها و فریاد های او جز سیاهی و تباهی که حاضر است نماد عدالت (امیر) را برای حفظ دستگاهش زیر پا بگذارد به همراه دیگر کاراکتر های فیلم از امنیه چی تا پزشک دروغگو و زن دیوانه (باران کوثری) ترجمان دیگری از روستایی است که همه کس در آن بی همه چیزند. این فیلم حتی نماد عدلش هم دودوزه باز و دروغگوست، که فقط کمی از دیگران در تباهی اش سفیدتر است. کودکان در ادبیات و سینما نماد صداقت و راستی هستند، اما کودکان بی همه چیز جز کودک معلول همسایه امیر هم همه، چون بزرگسالان، وقتی معلمشان آن ها را جدا می کند هم به والدینشان خبر دروغ می دهند؛ گویی دروغ و خیانت سلسله وار از نسلی به نسلی دیگر منتقل میشود چنانکه نسل قبل دروغ امیر را پوشاند و نسل ج برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |