مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
چهارشنبه، 19 آذر 1399 ساعت 07:402020-12-09سياسي

این مسجد دیگه براتون امن نیست...


سمیه سرش را از ناراحتی به زیر انداخته، شوهرش انگار از پناه دادن به این زوج آشوبگر پشیمان شده و سعد فاتحه این محکمه را خوانده بود که فقط به مصطفی نگاه می کرد و او همچنان.

- .

داستان دمشق شهرعشق بر اساس حوادث حقیقی زمستان 89 تا پاییز 95 درسوریه و با اشاره به گوشه ای از رشادت های مدافعان حرم به ویژه سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و سردار شهید حاج حسین همدانی در بستر داستانی عاشقانه روایت شده است.

به گزارش سایت قطره و به نقل ازمشرق، این داستان را که فاطمه ولی نژاد نوشته، در چندین قسمت تقدیم شما می کنیم.

دیگر درد شانه فراموشم شده که فک و دندان هایم زیر انگشتان درشتش خرد می شد و با چشمان وحشتزده ام دیدم خنجرش را به سمت صورتم می آورد که نفسم از ترس بند آمد و شنیدم کسی نام اصلی ام را صدا می زند : زینب! احساس می کردم فرشته مرگ به سراغم آمده که در این غربتکده کسی نام مرا نمی دانست و نمی دانستم فرشته نجاتم سر رسیده که پرده را کشید و دوباره با مهربانی صدایم زد : زینب! قدی بلند و قامتی چهارشانه که خیره به این قتلگاه تنها نگاه مان می کرد و با یک گام بلند خودش را بالای سرم رساند و مچ این قاتل سنگدل را با یک دست قفل کرد.

دستان وحشی اش همچنان روی دهان و با خنجر مقابل صورتم مانده و حضور این غریبه کیش و ماتش کرده بود که به دفاع از خود عربده کشید : این رافضی واسه ایرانی ها جاسوسی


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

این مسجد دیگه براتون امن نیست...

این مسجد دیگه براتون امن نیست...