ماجرای پرستار داوطلب باردار و بخش بیماران کرونایی/ استقبال بغض آلود کادر درمان از جهادگران داوطلبیک شب، خانم جوانی را با حال بد بستری کردند. از شدت اضطراب و ترس از کرونا، ضربان قلبش پایین آمده بود. کنار تختش نشستم. پرسیدم: مادر شدی؟! نفسش سخت بالا می آمد. - گروه جامعه خبرگزاری فارس؛ عطیه اکبری: روایت های عجیبی دارند جهادگران سلامت. ندای کمک را که شنیدند دوباره به میدان مبارزه با با همه تلخی ها و سختی هایش برای ما یک کلاس درس تمام عیار بود. در چهاردیواری غسالخانه آنجا که دنیا برای عده ای تمام می شد انگار ما هم کنده می شدیم ازهمه غل و زنجیرهای روزگار. حس ما شبیه رزمنده های سال 67 بود روزی که خبر پایان موج اول و پایان ماموریت را به جهادگران سلامت دادند فکرش را نمی کردند موج دوم اینقدر زود از راه برسد؛ اوایل اردیبهشت، بعد ازآنکه موج اول کرونا یی رساندم. چرا ماندید؟ چرا ماندید؟ کدام صحنه ها جهادگر داوطلبی که بعد از چند سال انتظار،تازه باردار شده و در محیط آلوده بیمارستان هر خطری جان خودش و فرزندش را تهدید می کند، مجاب به ماندن در میان بیماران کرونا یی می کند؟ آن صحنه ها و بغض ها را در چند روایت جلوی چشم ما هم می آورد. پرستاران بیمارستان بقیه الله(عج) در تشییع پیکر نسرین صفوی ؛ مدافع سلامت ***روایت اول؛ کجا بودید؟! کاش زودتر می آمدید شب اول بعد از هماهنگی با مسئولان بیمارستان وارد یکی از بخش های بیماران کرونا یی شدم و برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |