جوان دهه هفتادی که آوینی گونه دل به روایت زدو ناگهان جای خالی نفس های حق آوینی بر گلویت چنگ می اندازد، آنقدر که برایت می شود آرزو، اینکه بدانی و ببینی پشت آن درهای بسته و سکوت محض وهم آلود چه خبر است. - و پشت درهای قرنطینه، مخوف ترین نقطه عالم بود، گویی آنجا آخر دنیا است و فرشته مرگ به محض ورود جانت را خواهد گرفت. چشم ها هنوز به دیدن ماسک و گوش ها به شنیدن آمار مبتلایان عادت نکرده بود که وضعیت ها رنگ به رنگ و سفید و قرمز شد؛ نگرانی در رگ ها جریان گرفت، آیا ما نجات پیدا خواهیم کرد؟ در خانه نشسته بودی یا در حال گذر از غریبی کوچه ای که از هیاهو تهی است، فرقی نمیکرد، اینجا گرد مرگ را بر سقف ها پاشیده و تو محکوم به تقلا و انتظار بودی، آن هم برای رهایی از دشمنی ویروسی که نمیدانستی از کجا، تک تیراندازانه عمر تو را نشانه رفته است! و ناگهان جای خالی نفس های حق آوینی بر گلویت چنگ می اندازد، آنقدر که برایت می شود آرزو، اینکه بدانی و ببینی پشت آن درهای بسته و سکوت محض وهم آلود چه خبر است. میان فایل های صوتی دنبال آرزوی رهبری میگردم تا دوباره سطورش را با خودم مرور کنم، چه میدانم، شاید جوابش همانی باشد که من دیده ام: این یک مطالبه جدّی و یک آرزو است، ان شاءاللّه این آرزو برآورده بشود. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |