قرنطینه کودکان در خانه های بالشتییادتان هست بچه که بودیم؛ با چادر گل گلی مادر، در گوشهای از خانه، برای خودمان خانه یا کلبه کوچکی دست و پا می کردیم؟. دو گوشه چادر را به دستگیره در، - دسته مبل، ستون وسط خانه و . گره می زدیم تا سقف بالای سرمان باشد. با بالشت های مخمل قرمزِ شکلاتی شکل، که مادر حسابی به تمیزی روکش سفید آن حساس بود؛ دیوار خانه را آجر به آجر می چیدیم؟ ساخت خانه چادری که تمام می شد؛ فاتحانه لبخند می زدیم. گویی دنیا را به ما داده بودند. عروسک محبوب و قابلمه پلاستیکی صورتی، پیکنیک و بشقاب های ریزه میزه را با عجله از اتاق به خانه جدید کوچ می دادیم. بعد در به در، دنبال مهمان می گشتیم. از مادر و پدر تا خواهر و بردار، دوست و بچه همسایه. دختر عمویی، پسر عمویی. هرکس دعوت ما را می پذیرفت؛ با خنده تا بناگوش باز، میزبانش می شدیم. ساعت ها در آن خانه چادری که انگار جانمان به آن بسته بود؛ می گذراندیم. روز و شب را گم می کردیم. بعضی وقت ها زیر سقف همان خانه خوابمان می برد. به گمانم رویای زندگی را در خواب می دیدیم. آن روزهای شاد که بازی ها به پیچیدگی و تنوع این روزها نبود؛ نمی دانستیم که همین خانه سازی های چادری و بالشتی، قوه تخیل، استقلال و اعتماد به نفس ما را تقویت می کند. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |