مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
سه شنبه، 5 فروردین 1399 ساعت 22:302020-03-24حوادث

«آق تُنگُلی»


خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)- افسانه های مردم ایران - خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)- افسانه های مردم ایران پسری بود به اسم آق تُنگُلی که با مادرش زندگی می کرد.

یک روز به مادرش گفت: ننه جان دلم آش سرکه می خواهد .

مادرش گفت: تو برو سرکه بیار تا من برات آش بپزم .

او رفت که سرکه بیاورد در راه به کلاغی برخورد.

کلاغ به او گفت: کجا می روری .

او گفت: می روم از خانه قاضی سرکه بدزدم.

کلاغ گفت: من هم می آیم .

همین طور رفتند تا در راه به یک گربه ، یک سگ، و یک زنبور رسیدند که همگی با هم همراه شدند.

وقتی به خانه قاضی رسیدند، شب شده بود.

سگ پشت درخت ها خوابید.

کلاغ رفت و روی یک درخت نشست.

زنبور خود را در یک قوطی کبریت قایم کرد.

گربه هم رفت و توی اجاق خوابید.

آق تنگلی هم رفت توی خمره برای دزدیدن سرکه.

قاضی از سر و صدا بیدار شد و زن خود را بیدار کرد و گفت که یکی دارد سرکه می دزدد.

زن رفت که کبریت را بردارد، زنبور به دستش زد و گفت: آخ دستم! مرده شور سرکه تو را ببرد.

خودت برو ببین چه خبره! قاضی گفت: برو از اجاق آتش بردار و چراغ را روشن کن .

زن رفت از اجاق آتش بردارد که گربه او را چنگ زد.

زن به حیاط رفت و گفت: خدایا این چه بساطیه امشب که به آن دچار شده ام.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

«آق تُنگُلی»

«آق تُنگُلی»