تجربه سرطان چگونه زندگی ام را تغییر داد؟من در دوره ای که بیمار بودم و نمی توانستم حرکت کنم، به کارهایی که نکرده بودم و دلم می خواست انجام بدهم، فکر می کردم. فتح قله سبلان هنوز توی دلم مانده بود! - من در دوره ای که بیمار بودم و نمی توانستم حرکت کنم، به کارهایی که نکرده بودم و دلم می خواست انجام بدهم، فکر می کردم. فتح قله سبلان هنوز توی دلم مانده بود! به گزارش سایت قطره و به نقل ازایسنا، این بانو مسلمان ـ ایرانی که مشت هایش را گره کرده لبخند شرینی بر لب دارد. اما شاید تصور نکنید همین خانم چند سال است که با بیماری سرطان می جنگد و دوبار راهی بیمارستان شده است و عمل سختی را از سر گذرانده است. اما او با دلی امیدوار تقدیر خداوند را پذیرفته است و برای اینکه سرطان را شکست دهد به مبارزه اش ادامه می دهد. می پرسم اگر یک جمله امیدبخش بخواهید بگویید، چه می گویید؟ چشمان عسلی اش را تنگ می کند و نفسی عمیق می کشد و می گوید: خدا هست. با خود می اندیشم. اگر خدا نبود با چه کسی باید درد دل می کردیم. دوباره می پرسم. مهم ترین درسی که از این بیماری گرفتید چه بوده؟ در لحظه بودن. زندگی را زندگی کردن. اینکه ممکن است فردا نباشی؛ فردا هزار اتفاق برایت بیفتد که توانش را نداشته باشی. اگر من هم به این دو موهبت برسم کفایت می کند. برچسب ها: بیمار - سرطان - بیماری سرطان - سبلان - بیمارستان - دوره - مسلمان |
آخرین اخبار سرویس: |