شاخه های گل نرگس و انتظار ناتمام یک مادرخبرگزاری فارس_ نیشابور_ فاطمه قاسمی؛ گل های نرگس توی باغچه هم طاقتشان تمام و و زیر تازیانه انتظار پژمردند و خشک شدند. سال هاست که باغچه خانه سوت و کور مثل دل ما در سوگ علیرضا نشسته است. این روایت، ماجرای درد و رنج مادری است که داستان زندگی فرزند، عزیزتر از جانش با گل نرگس گره خورده، مادری از جنس انتظار. ! بچه اولم هنوز شیرخواره بود که از دستم رفت. پسری زیبا، چشم و ابرو مشکی با موهای بلند! از همان لحظه که پرستار ملحفه سفید روی صورت طفلم کشید، روزگار من هم سیاه و تاریک شد! سه روز از مرگ پسرم نگذشته بود، که زخم زبان خانواده شوهرم شروع شد . مدام شوهرم را پُر می کردند، که همسرت مشکل دارد. دو تا از بچه هایت که سر زا رفتند این یکی هم 2 سال بیشتر عمر نکرد. باید از خانمت جدا شوی، تا برایت زنی بگیریم که دامنش سبز باشد و طاق و جفت بچه بیاورد ! غم از دست دادن طفلم از یک طرف و ترس جدایی از شوهری که عاشقانه دوستش داشتم، تمام وجودم را پُر کرده بود. دیگر خودم هم باورم شده بود، که حتما عیب و ایرادی دارم، که عمر بچه هایم به دنیا نیست. دو ماه بعد مرگ پسرم. چیزی که می ترسیدم به سرم آمد. شد آنچه نباید می شد! نوزادی با چشمان بسته! یک شب که شوهرم از سرکار به خانه برگشت، گفت: فردا می رویم محضر برای طلاق! با شنیدن کلمه طلاق، دنیا پیش چشمانم تیره و تار شد، دیگر چ برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |