مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
جمعه، 26 آبان 1402 ساعت 11:252023-11-17اجتماعي

آدینه با داستان/ باران نبود، شایعه بود


از هفته پیش هر جمعه یک داستان کوتاه از نویسنده ای با سبک خاص و رعایت اصول داستان نویسی منتشر می کنیم.

دومین داستان را بخوانید.

-   مریم رحمَنی    آنچه بر دیوارها و بام خانه ها فرو می ریخت باران نبود، شایعه بود.

بعد از 62روز که باران نیامده بود و عمیق ترین لایه های خاک در سخت ترین قسمت های زمین های بایر هر محله در هوا پخش و پلا شده و خودشان را محکم به پنجره ها و درهای چوبی و آهنی می کوبیدند، شایعه در هیبت موجودی بلندقامت، انگار چیزی باشد شبیه باران یا برف، نه به یکباره، که خبردار و با مقدمه چینی هایی از قبل، تمام قد مقابل چشم ها، باورها و قلب مردمی که برای خواندن دعای باران در وسیع ترین زمین بایر محله ی بالا دور هم جمع شده بودند، قرار گرفت و آنچه نصیب شان شد نه باران، که دل هایی به رنگ و خشکیِ خاکِ مانده روی تاقچه هایشان بود.

  آن ها که دنیادیده تر بودند، سکوت را ترجیح دادند و آن ها که آتش تندی داشتند، می خواستند به هرشکلی زخم های کهنه ای که پدران شان درست یا نادرست از تقسیم ملک و املاک اجدادی شان تعریف کرده بودند، نو کنند و به خیال شان شاید انتقامی گرفته باشند.

   نصرالله می گفت پسر وسطی اش با چشمان خودش دیده که ملک جهان، شغال خوان همان روز که سیدضیا دختر کوچک مائده و یحیی را سوار اتومبیلش کرده و به مریض خانه برده بود، چندتا از آن


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

آدینه با داستان/ باران نبود، شایعه بود

آدینه با داستان/ باران نبود، شایعه بود