کارگاهی که گره سفارش می گیرد!پاییز است اما من به جشن گل های ریز و درشت دعوت شدم، دعوتی که سَر و سِری دارد و قطعا فال نیک است و قرعه ای به نامم؛ باران و باد و جاده را به آغوش کشیدم و رهسپار شدم تا دعوت اجابت کنم. دعوتی از سوی یار و فالی که خبر از دیدار دارد، فکر و ذکرِ تمام مسیرم شد؛ تو گویی ساز دلم بدجور کوک شده و توی سینه می کوبد و دور دور عقربه ها را به تندی می گذرانم. با ساز دل و سودای سَر مسیر را پیمودم و به کارگاه گل های اناری و ختایی و پروانه ای رسیدم. کارگاهی نقلی و باصفا پر از گل همه رنگ و همه رقم؛ کارگاهی که از سر و رویش چیزی غلیظ تر از عشق جاری است و به قول اهالی اش، این اتاقک 2 در 3 با سقف گلِی کوتاه حال و هوای خوبی دارد. راستش در اتاقک به طبقه دوم رسیده و جمع و جور گل ها، قصه دائمی سلام و علیک بیشتر از آن که فکر کنید با روی گشاده رقم خورد و تمام گل ها به اتفاق اهالی، مهمان ناخوانده را به بالای مجلس نقلی هدایت کردند. گپ وگفت خودمانی بین خانم ها چاشنی همه قرار و مدارهایم است، دیگر بماند اگر میزبانان اهل دل باشند و مهربان؛ خوش وبش و خوش آمدگویی خانم ها با چشم چرخاندن و خیره شدنم به کنج کنج کارگاه سپری شد. نیت دعوت رازگونه یک طرف و دیدن سادگی توام با صفا طرف دیگر حواسم شد؛ انگار زیر این سقف کوتاه تلاش و تکاپویی در پی شوقی ساری است که حال دل خوب می کند و حاجت روا برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |