مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
جمعه، 7 مهر 1402 ساعت 12:012023-09-29پزشكي

روایتی از مدافع حرم میلیاردر؛من خواب بودم و بیدار شدم


 چشم های کشیده و زیبایش را که در آغوش گرم و آرام مادر باز کرد، تمام نبطیه خندید.

احمد با آن صورت قرص ماه و لپ های گُلی، بامزه تر از آن بود که دل سلام را نَبَرد.

  سلام برای گرفتن اش دستپاچه بود.

نمی دانست چه کند.

تکه ای از تن اش روبه رویش بود و زن های نبطیه برایش کِل می کشیدند.

چشم هایش را ذوق زده ریز کرد و با دقت موهای بور و حریری جلوی پیشانی کوچک احمد را بویید و به زن ها نشانش داد.

باورش نمی شد این همان جنینی ست که پس از نه ماه انتظار، حالا از وجودش، به دنیا آمده.

قلبش را روی دست هایش می دید! احساس می کرد اگر احمد را به سینه اش نچسبانَد چیزی در او نمی تپد! سلام خندید و با تمام جانش احمد را به آغوش کشید.

نمی توانست حتی یک سانتی متر فاصله را هم تحمل کند.

اگر دست خودش بود، هیچ وقت بند ناف احمد را از رگ هایش نمی بُرید! سرباز حزب الله زن های نبطیه هم با دیدن حجله نوزاد جدید شهرشان، کل می کشیدند و نقل می پاشیدند.

دور سر سلامِ شانزده ساله و احمد یک روزه اش شلوغ بود.

چون همه پاقدم نورسیده را برای گور به گور کردن اسراییلی هایی که مرزهای کشورشان را با زور رد کرده بودند و داشتند به خانه هایشان می رسیدند، خوب می دیدند.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

روایتی از مدافع حرم میلیاردر؛من خواب بودم و بیدار شدم

روایتی از مدافع حرم میلیاردر؛من خواب بودم و بیدار شدم