دختری که معلولیت را زمین گیر کردمبهوت مانده ام این همه عزت ِ نفس را از کجا می آورد؟ این همه تلاش و پشتکار؟ این همه مقاومت برای خواباندن مُچ نمی توانم ها؟ هنرهم که انگارمثل هوا در سلول به سلول تنش و لحظه به لحظه زندگی اش جریان دارد؛ - خبرگزاری فارس-مریم آقانوری؛ در را که باز می کند می بینمش. پایین پله ها توی زیرزمین منتظر نشسته. خودش را جلوتر می کشد و تعارف می زند؛ بفرمایید کارگاه اینجاست. پله ها را پایین می رویم. یک اتاق حدودا 12 متری که موکت شده و چندتا دستگاه که به دیوار روبرو تکیه داده. یکی از دیوارها هم فضایی ویترین مانند با شیشه های ریلی دارد که تکه های سنگ نتراشیده، نگین های انگشتری و آویزهای گردنی در آن جا خوش کرده. سمینه غُرُقی که تصاویر کوهنوردی اش در فضای مجازی مرا به این نقطه از محمدشهر کشانده. بانویی سی و نه ساله با صدای گرم و دلنشین، اخلاق خوش، یک جفت چشم مشکی پشت ویترین عینک، موهایی به رنگ شَبَق که خدا تک تارهایی از آن را به رنگ سفید برف نقاشی کرده و یک لبخند همیشگی و شیرین روی قابی به گردی صورتش. آنقدر محکم دست می دهد که قدرت انگشتان و ضمختی پوستش را حس می کنم. بیماری راشیتیسم ژنتیکی در اثر ازدواج فامیلی پدر و مادر، از همان بدو تولد توان راه رفتنش را گرفته، اما تر و فرز خودش را به صندلی کنار دستگاه سنگتراشی می رساند و روبرویم می نشیند. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |