یک قرقاول فاصله بین مرگ و زندگی یک محیط باننیمه شب تاریک زمستانی یا ظل گرمای تابستان رسیده و 15 کیلو بار از لباس تا اسلحه همراه تان است، پیاده اید، کمی توقف می کنید تا کنسرو را از قعر کوله پشتی دربیاورید. - با احتیاط آتشی فراهم کرده اید و منتظر تا غذا گرم شود. شش دانگ حواس تان به اطراف است. همه چیز بر مدار صلح می چرخد که ناگهان با شکارچی روبه رو می شوید، شکارچی ای که گاه به طمع شکار یک قرقاول یا سهره دست به هر کاری، حتی گرفتن جان یک انسان می زند، با بار و تجهیزات به دنبال او روی برف یا در تاریکی شب می دوید، سنگینی بار و قوانین فرصت را نصیب او کرده، شکارچی جَسته و دست شما برای دستگیری خالی مانده است. این ها بخشی از وظایف و روزمرگی های یک محیط بان است که ما همیشه یک روی آن را دیده ایم؛ از تصویر توله خرس های قهوه ای و مرال ها تا یک قلاده پلنگ؛ اما این سکه روی دیگری هم دارد. هوشیاری و حفاظت محض. به مناسبت 10 خرداد و روز ملی محیط بان به دیدار یکی از آنها رفته ایم که قصه ای برای گفتن دارد. ماجرا از یک روز سرد زمستانی در 1401 آغاز می شود، ساعت حوالی 4 بعدازظهر است، جاده ها پوشیده از برف و سرمای هوا سنگین؛ محیط بان مقداد محمدی فر همراه دو همکار خود، یخکشی و مسرور برای دوربین کِشی راهی مناطق اطراف می شوند صدای تیر تفنگی خبر از حضور شکارچیان غیرمجاز در منطقه می دهد. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |