بکُشید ما را، بیدارتر می شویمبراستی که این دنیا دیگرگونه شده و چهره عوض کرده و خوبی هایش پشت کرده و رفته است و از آن جز ته مانده ای همچون ته مانده آبی در ظرفی و اندک عیشی همانند چراگاهی آفت زده باقی نمانده است. آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل دست برنمی دارند؟ این ها نه حرف من، که سخنان حسین بن علی (ع) است بر آستانه ی کربلا. و مگر می توان کربلا را و طنین این صدای مبارک را در عصر خونین عاشورای سال شصت و یکم هجری و با بالا رفتن سرِ مردانگی بر نیزه های شیطان پایان داد؟ کربلا دیروز است، امروز است و فرداست. کربلا، جولانگاه تصمیم های من و توست خواهرم و برادرم، که هفتاد و سومین یار حسین (ع) باشیم یا سی و یک هزارمین، سیاهیِ لشکرِ یزید. کیست حسین را یاری دهد؟ کربلا اینجاست. در ایران. در کوچه پس کوچه های شهر من و تو. در ایستگاه بی آرتی و مترو و قطار. در فرودگاه و دانشگاه و بازار. کربلا در شهرک اکباتان است. کربلا در صحن و رواق حرم شاهچراغ است. کربلا خون کودکان و زنان و جوان مردانی ست که بی گناه و تنها به جرم هوس شیطان بر زمین ریخته می شوند. صدای حسین (ع) را می شنوید؟ دوباره تنها. دوباره غریب. دوباره بی یاور. هل من ناصراً ینصرنا؟ آیا کسی هست که حسین (ع) را یاری دهد؟ آیا کسی هست که کشته شدن هزار باره ی مردان خدا را ببیند و دم فرو نبندد؟ آیا شیرزن و شیرمردی هست که سایه ی برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |