مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
پنجشنبه، 21 مهر 1401 ساعت 20:072022-10-13سياسي

حجله در آتش؛ روایت شهید مدافع امنیتی که هفته بعد عروسی اش بود


 به آدرسِ نوشته روی کاغذ که نگاه می کنم دلم می ریزد.

کردستان، سنندج، خیابان شهدا، بازارچه تاناکورای.

می ایستم کنار خیابان.

کنار تابلویی که نمی دانم چرا اسم شهدا را روی آن گذاشته اند.

اسمی که انگار به دل شهرداری هم برات شده بود شانزدهم مهر سال یک هزار و چهارصد و یک، حجله ی در آتشِ غلام رضای بامدیِ شهید می شود.

عصر روزی که دخترکی چهار ساله دست در دست مادرش به مغازه ی عروسک های تزیینی رفتند و غلام رضا آشوب بود که سلامت برگردند.

عصر روزی که پسر نوجوان چهارده ساله ی سنندجی با دوستانش جلوی مغازه ی کیپ تا کیپ پر از پوتین های نایک و آدیداس می گفتند و می خندیدند و غلام رضا چشم می گرداند که کسی مزاحم انتخاب کفششان نشود.

عصر روزی که خواستند مغازه ها را به آتش بکشند و او غیورانه سد راهشان شد تا سهم پیشانی بلندش تیر خلاص شود و خون سرخش به نیت آن دعا بر محاسنش بنشیند.

نماز بازی پدر غلام رضا اما رمقی در جانش نمانده.

داغ خون غلام رضا تا مغز استخوانش را سوزانده و هر چند لحظه، نگاهش به نقطه ای دور خیره می مانَد، انگار هنوز منتظر است که غلام رضایش برگردد و خبرِ شیرین جور شدن تالار برای روز عروسی اش را به او بدهد.

    چشم های بابای غلام رضا پر از اشک می شوند.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

حجله در آتش؛ روایت شهید مدافع امنیتی که هفته بعد عروسی اش بود

حجله در آتش؛ روایت شهید مدافع امنیتی که هفته بعد عروسی اش بود