مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
جمعه، 1 مهر 1401 ساعت 11:522022-09-23سياسي

روایت یک شهروند از نخستین لحظات آغاز جنگ تحمیلی


پدرم بی صبرانه قدم می زد؛ باورش نمی شد که عراق به ایران حمله کرده است.

مرتب می گفت که عراق کی باشد که بخواهد به ایران نگاه چپ کند!؟ عراق برای ما ایرانیان اصلاً عددی نیست که مطرح باشد! - به گزارش سایت قطره و به نقل ازتابناک به نقل از ایسنا، حمید طیبی از شهروندان و شاهدان عینی نخستین لحظات آغاز جنگ تحمیلی در شهر اندیمشک بخش هایی از خاطرات خود را که آن زمان نوجوان بوده است به مناسبت هفته دفاع مقدس در اختیار ایسنا قرار داد.

او که هم اکنون به عنوان یک مدیر فرهنگی هنری در حوزه ایثار و شهادت فعالیت دارد روایت می کند: امروز 31 شهرور ماه 1359 است.

صدای اذان در فضا پخش می شود.

اهل منزل یکی پس از دیگری جهت اقامه ی نماز آماده می شوند.

مست خواب صبح گاهی هستم که یادم می آید از مصطفی خبری نیست.

چند شب است که مرتب در مسجد می خوابد.

پدرم به شوخی می گوید: عیبی نداره بذار این بچه ها ادای بزرگ ترها را در بیاورند و دل خودشون را خوش کنند.

همیشه سربه سرش می گذاشتیم ولی این چند شب که منزل نیامده احساس می کنم خانه بدون او یعنی رخوت و سستی.

تمام شب منتظرش بودم؛ ثانیه شماری می کردم اما خبری از او نبود.

در این فکر بودم نمازم می خواست قضا شود.

بازار کنار ایستگاه به خاطر حرکت قطار عادی ظهر درآمد خوبی دارد.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

روایت یک شهروند از نخستین لحظات آغاز جنگ تحمیلی

روایت یک شهروند از نخستین لحظات آغاز جنگ تحمیلی