مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
دوشنبه، 23 اسفند 1400 ساعت 11:222022-03-14ورزشي

دختری که انگشت های بریده را غسل داد!/ گفت وگویی صمیمی با یکی از راویان کتاب پر ماجرای «حوض خون»


 به چهل و دومین قصه که رسیدم بند دلم پاره شد؛ گفتم ای جان، این صغری بُستاک همان کسی است که در به در دنبال حرف هایش می گردم.

گوشی را برداشتم و شروع کردم به گرفتن شماره ها : الو، سلام؛ شماره خانم صغری بستاکو می خوام؛ یکی از راوی های کتاب حوض خون بالاخره شماره پیدا شد.

زنگ که زدم بعد از دو بوق گوشی را برداشت.

گفتم سلام ، با خنده ای گرم و صمیمی که از پشت گوشی دست می انداخت دور گردنم به استقبالم آمد: سلام عزیز دلم؛ جانم دخترم؟ گفتم از خبرگزاری فارس مزاحمتون میشم؛ چند تا سوال دارم که جواب های شما رو میطلبه گفت اینجا خیلی شلوغه؛ میدونی دیگه، رونمایی حوض خونه ، مظلومانه یک بغض کوچک ریختم ته صدایم: یعنی هیچ راهی نداره؟ صدای زن و بچه و تدارک و کشیدن میز و صندلی و اکوی بلندگوها می آمد که بلند خندید: این چه حرفیه؛ بغض چرا میکنی؟ تو سوالاتو بفرست، منم این طرفا یه گوشه ی دنج برای جواب دادن پیدا می کنم؛ قبول؟ قند توی دلم آب شد از ذوق؛ بلند گفتم: قبول.

و شروع به نوشتن سوال ها کردم.

فارس: سلام به حاج خانم دوست داشتنیِ حوض خون ؛ لطفا خودتان را معرفی کنید و از اولین روزهای جنگ بگویید؛ آن موقع چند ساله بودید؟ بستاک: صغری بستاک هستم و اهل اندیمشک.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

دختری که انگشت های بریده را غسل داد!/ گفت وگویی صمیمی با یکی از راویان کتاب پر ماجرای «حوض خون»

دختری که انگشت های بریده را غسل داد!/ گفت وگویی صمیمی با یکی از راویان کتاب پر ماجرای «حوض خون»