مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
چهارشنبه، 20 مرداد 1400 ساعت 03:252021-08-11اجتماعي

چند روایت از یک فرمانده


«یک ساک مشکوک به بمب در شهربانی است به ما کمک کنید.

» سلمان ایزدیار که در آن لحظه یکی از نیروهای گشت بود، به همراهش «شهبازخانی» گفت: «راه بیفت بریم.

- یک ساک مشکوک به بمب در شهربانی است به ما کمک کنید.

سلمان ایزدیار که در آن لحظه یکی از نیروهای گشت بود، به همراهش شهبازخانی گفت: راه بیفت بریم.

آن طور که سلمان گفت، شهبازخانی بی چون و چرا راه افتاد ولی توی راه پرسید: مگر تو می توانی بمب خنثی کنی؟! به گزارش سایت قطره و به نقل ازایسنا، سلمان ایزدیار در روز 9 آبان سال 1339 در محله حاجی آباد کرج متولد شد و دوره ابتدایی را در دبستان فاتح و دوره راهنمایی را در مدرسه کشاورزی گذراند و دوره متوسطه را نیز در دبیرستان فارابی سپری کرد.

در نوجوانی در امرار معاش به پدرش کمک می­ کرد و در مغازه میوه فروشی او مشغول به کار بود.

در نیمه بهمن سال 1359 به همراه شهید مصطفی چمران با حضور در جنگ­ های چریکی به عنوان مسئول دسته در بازپس ­گیری شهر سوسنگرد و مقابله با پاتک ­های عراق نقش بسزایی داشت.

در این عملیات با اصابت ترکش به پای راست و کتف مجروح شد.

در سال 1361 در عملیات بیت ­المقدس با هدف آزادسازی خرمشهر نیز شرکت کرد و به عنوان مسئول دسته موشک­ انداز زرهی در تیپ زرهی حضوری فعال داشت.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

چند روایت از یک فرمانده

چند روایت از یک فرمانده