سرداران خط شکن؛ خواست نمازش را بخواند ولی خدا مشتاق تر بودجواددل آذر سر برگرداند به عقب و مرا در قاب چشمانش نظاره کرد و گفت: «ناصر جان! جوابش را بده و بعد قامت بست. » من بلند شدم و خودم را به بی سیم -که هنوز جواد را صدا می زد - رساندم. - ایسنا/قم جواددل آذر سر برگرداند به عقب و مرا در قاب چشمانش نظاره کرد و گفت: ناصر جان! جوابش را بده و بعد قامت بست. من بلند شدم و خودم را به بی سیم -که هنوز جواد را صدا می زد - رساندم. تا گوشی را به گوشم چسباندم، خمپاره ای بین من و جواد افتاد و موج انفجار او را به گوشه ای پرت کرد. خواست نماز عشاء را شروع کند که صدای بی سیم درآمد: ـ جواد، جواد. جواد!. رضا. جواد سر برگرداند به عقب و مرا در قاب چشمانش نظاره کرد و گفت: ناصر جان! جوابش را بده و بعد قامت بست. من بلند شدم و خودم را به بی سیم -که هنوز جواد را صدا می زد - رساندم. تا گوشی را به گوشم چسباندم، خمپاره ای بین من و جواد افتاد و موج انفجار او را به گوشه ای پرت کرد. شهید محمد جواد دل آذر فرزند محمدعلی در دوم فروردین سال 1337 در شهر مقدس قم به دنیا آمد و در سن پنج سالگی پا به مکتب نهاد. او که همواره به همراه پدر در نمازهای جماعت شرکت می کرد و محضر علمای اسلام شرف یاب می شد، توفیق یافت چهره ملکوتی امام عزیز (ره) را نیز زیارت کرده و نسبت به این انسان های آسمانی، الفت و دوستی قلبی پیدا کند. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |