مطالب مرتبط:
عدم پاسخگویی مسئولان جشنواره آسمان هشتم در میناب بی اعتنایی به رسانه است
ببینید | الجزایری ها آسمان لندن را قرمز کردند
سلاح های جدید کلاشینکف، آسمان را تسخیر می کنند (+عکس)
ببینید | الجزایری ها آسمان لندن را قرمز کردند
ویدئو | در پدیده ای عجیب آسمان یونان نارنجی شد
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
جمعه، 7 اردیبهشت 1403 ساعت 17:402024-04-26ورزشي

آدینه با داستان/ چی از آسمان افتاد؟!


 یک چیز سنگینی پرت شد توی حیاط.

درست زیر پنجره ی اتاق خواب.

از خواب پریدم و اولش فکر کردم خوابی دیده ام.

مثل وقت هایی که خواب می بینم.

-       داستان کوتاه       مریم رحمَنی        یک چیز سنگینی پرت شد توی حیاط.

درست زیر پنجره ی اتاق خواب.

از خواب پریدم و اولش فکر کردم خوابی دیده ام.

مثل وقت هایی که خواب می بینم و بلافاصله بعد از بیدار شدن دنیای خواب و بیداری را نمی توانم از هم تفکیک کنم.

   پرده ی پنجره را کنار زدم و توی تاریکی مطلق حیاط هیچ چیز ندیدم.

بی اختیار دست کشیدم به تشک تخت و دستم که به جسم گرم جمشید خورد، بی که برگردم و نگاهش کنم، پتو را کشیدم تا زیر چانه ام و سعی کردم دوباره بخوابم.

چشم هایم بسته نمی شد و مدام تصویر مردی قوی هیکل می آمد جلوی چشمم که با نقاب مشکی و چاقوی تیز توی دستش بالای سر من و جمشید ایستاده و.

.

هی چشم هایم را باز می کردم و سعی می کردم با تکان خوردن جمشید را بیدار کنم، اما حالا بعد از گذشت یازده سال دیگر فهمیده بودم این شکل خروپف کردن پشت سرش خواب عمیقی است که با این تکان ها، حتی با افتادن احتمالا یک هیکل درشت مردانه توی حیاط نمی شود بیدارش کرد.

   نور چراغ توی حیاط هی خاموش و روشن می شد و داشتم فکر می کردم کاش برای عوض کردنش بیشتر پافشاری کرده بودم یا لااقل خودم می رفتم یک لامپ می خریدم و خودم عوضش می کردم، ح


برچسب ها: خواب - پنجره - بیدار شدن - اتاق - درست - هایی - بیداری
آخرین اخبار سرویس:

آدینه با داستان/ چی از آسمان افتاد؟!

آدینه با داستان/ چی از آسمان افتاد؟!