چرا «کربلای 5»، عملیاتی متفاوت و خاص بود؟«من دیگر لشکرم ازهم پاشیده و نمی توانم عملیات کنم!» من به ایشان نگاه کردم، دیدم عرق پیشانی اش را گرفته است. - حسین خرازی به برادر محسن می گفت: من دیگر لشکرم ازهم پاشیده و نمی توانم عملیات کنم! من به ایشان نگاه کردم، دیدم عرق پیشانی اش را گرفته است. آن قدر ناراحت و خسته بود که به طورجدی می گفت اینجا دیگر نمی شود کار کرد ولی آقا محسن می گفت بروید، بگویید از استان نیرو بفرستند. به گزارش سایت قطره و به نقل ازایسنا، محمد نبی رودکی فرمانده لشکر 19 فجر شیراز در دوران دفاع مقدس در بخشی از کتاب تاریخ شفاهی خود، به روایت نقش این لشکر و سایر یگان ها در عملیات کربلای 5 پرداخته که به مناسبت سالروز این عملیات منتشر می شود. این فرمانده روایت می کند: در شب ششم عملیات، ما با یک گردان و لشکر 14 امام حسین (ع) هم با یک گردان وارد جزیره بوارین شدیم. نیروهای پیش روی ما آقای هاشم اعتمادی؛ فرمانده تیپ امام حسن (ع) و محمدجواد روزی طلب، مسئول پرسنلی و محمد غیبی، جانشین تیپ با تعدادی از نیروهای همراه بودند. یک مرتبه عراقی ها در یک دهکده کوچک از داخل خانه ای شروع به تیراندازی کرده و هر سه فرمانده ما در آنجا به شهادت رسیده و چند نفر هم از جمله عزیز ظریفیان و نورالدین هاشمی مجروح شده بودند. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |