پرچم همدردی با غم غزه بر تن ماشینِ عروسهمه چیز را فراموش کن، جز اینکه خیلی دوستت دارم ؛ این همان جمله ای بود که پشت شیشه های دودی و گل زده ماشین سفید زیر سایه درختان به پاییز نشسته به نوعروسش گفت. گفت و او هم باور کرد و همه چیز را رها کردند، از دغدغه های جور و واجور گرفته تا هزینه های هنگفت؛ اما بغضی گوشه دل هر دو خانه کرده و گاه گاهی تا گلو بالا می آید و دوباره فروخورده می شود آخر نباید بغض عروس باران شود و بزک دوزکش برهم بخورد. می دانید، اصلا بغض این روزها، حرف ها و برنامه ها، غم و غصه ها حتی شادی ها آمیخته است با فلسطین، بغضی که در دل همه مردم شهر لانه کرده و گاهی اشک و دمی با یک آه جانسوز فریاد می شود. اصلا این روزها، روزمرگی ها همه آغشته است به دردی از جنس غزه و غمی با رنگ خون؛ حالا فرقی هم نمی کند در دفتر کار باشی یا مهمانی حتی خیره به شبکه خبر با تصاویر دلخراش، غزه و رود خونش لحظه به لحظه در یادت چنگ می اندازد. گویی حال و هوای دل اهالی سراسر ایران هوای کرانه باختری است و بوی جراحت های پس و پیش در مشام ها پیچیده، گاهی این اندوه و حتما خشم راهپیمایی، فریاد و شعار می شود اما از تسکین آلام خبری نیست. گاهی آذین ماشین عروس می شود، بعضی هم حمایت و همراهی شان را با شعر به نمایش می گذارند اما مگر این حجم از درد با شعر و کلمه ادا می شود، این حجم از ظلم که به مظلوم روا شده با شعا برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |