عبدالجبار کاکایی؛ عاشقانه زیستن و بی صدا گریستنشاعری که امروز 60 ساله می شود شریف و پاک و معقول زندگی کرده و آگاهانه به بسیاری از موقعیت ها «نه» گفته تا از گوهر وجود خود پاسداری کند. از این رو سزد تا بگوییم هم با ترانه هایش شناخته می شود و هم با «نه »هایش. - شاعری که امروز 60 ساله می شود شریف و پاک و معقول زندگی کرده و آگاهانه به بسیاری از موقعیت ها نه گفته تا از گوهر وجود خود پاسداری کند. از این رو سزد تا بگوییم هم با ترانه هایش شناخته می شود و هم با نه هایش. عصر ایران؛ مهرداد خدیر- تازه پانزده سالم بود، بوی نجیبِ بچگی داشتم، هنوز در عضلاتِ پاهایم شوقِ گریزِ ِکودکانه ی گرگم به هوا بود، قدِ علمم نمی رسید به کتابخانه، تمام نبودم، عقلِ سفت و کالی داشتم، خیالم، خیالات بود تخیل نبود، در تصرفِ کلمات نبودم که شعر آمد. دق می کردم اگر این نبود. لذتِ ساختن و پرداختن، یافتن و پروردن، داشتن و بالیدن، پاتوقِ ناکامی و تسلیم، پناه ناامیدی و تردید، ایستگاه شَک، زاویه ی نیایش ، مجالی برای دروغ، برای عشق. تازه پانزده سالم بود که به آهنگی از درون کلمات را چیدم. نمی دانم موسیقی از کجا بود اما با وسواس کلمه ها را چیدم، نه کم نه زیاد، به قاعده، فقط صورت بندی می کردم. همین کلمه هایی که تا چهارده سالگی بی مبالات ادا می شدند، آقا شده بودند، اعتبار داشتند. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |