مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
چهارشنبه، 4 مرداد 1402 ساعت 08:202023-07-26سياسي

امروز با حمید رضا برقعی: خورشید سر بریده غروبی نمی شناخت


در خود تمام مرثیه ها را مرور کرد ذهنش ز روضه ها ی مجسم عبور کردشاعر بساط سینه زدن را که جور کرد احساس کرد از همه عالم جدا شده استدر بیت هاش مجلس ماتم به پا شده است در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفتوقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفتمثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت باز این چه شورش است که در جان واژه ها ستشاعر شکست خورده طوفان واژه هاست بی اختیار شد قلمش را رها گذاشتدستی زغیب قافیه را کربلا گذاشت یک بیت بعد ، واژه ی لب تشنه را گذاشتتن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت حس کرد پا به پاش جهان گریه می کنددارد غروب فرشچیان گریه می کند با این زبان چگونه بگویم چه ها کشیدبر روی خاک و خون بدنی را رها کشید او را چنان فنای خدا بی ریا کشیدحتی براش جای کفن بوریا کشید در خون کشید قافیه ها را ، حروف رااز بس که گریه کرد تمام لهوف را اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باختبالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت این بند را جدای همه روی نیزه ساخت خورشید سر بریده غروبی نمی شناخت بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بوداوکهکشان روشن هفده ستاره بود خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن .

پیشانی اش پر از عرق سرد و بعد از آن .

خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن .


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

امروز با حمید رضا برقعی: خورشید سر بریده غروبی نمی شناخت

امروز با حمید رضا برقعی: خورشید سر بریده غروبی نمی شناخت