پرچمی که پنجره فولاد می شودسرویس فرهنگی؛گاهی وقت ها ما آدم ها در دل مان آرزویی داریم اما شرایط زندگی باعث می شود تا دسترسی برای آن آرزو سخت شود و حسرت آن بر دل می ماند و این باعث می شود آه بکشیم و افسوس بخوریم. ماجرا به کاروانی برمی گردد که حضور آنها این روزها برکت است و صحبت درباره آنها نقل محافل حالا من قرار است، همراه این کاروان باشم و آن هم صبح و شروع داستان و کلنجاری که با خودم می رون برای همراه شدن با آنها و دلیل کنش ها و واکنش های این کاروان و مردمی که در هر کوی برزن منتظر آمدن آنها هستند. صبح وقتی همراه کاروان شدم فکر نمی کردم آنقدر این حسرت و آرزو بر دل مانده وجود داشته باشد و آن آه و افسوس که اشک بر چشم شان جاری کند و با دیدن این اشک ها با خود گفتم چه حکمتی بود تا کاروانی را همراهی کنم و از نزدیک ببینم شیفتگان ضامن آهو چقدر زیاد هستند. کاروانی که 9 سال پیش با اعزام خادمانی از سرزمین توس با نام زیرسایه خورشید رهسپار نقطه به نقطه، شهر به شهر، روستا به روستا، کوی به کوی، ایران شدند تا پیام آور و نشان دهنده الطاف امام رئوف شوند. و در این همراهی چه مهربانی، صبوری، شور و شوق، از خادمان زیر سایه خورشید دیدم که برایم درسی شد که در هر جایگاهی قرار گیریم، دکتر، مهندس شناخته شده، استاد مجرب و یا هر پست و سمتی، خادمی ثامن الحجج، شمس الشموس، امام الرئو برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |