- خبرگزاری فارس-مریم آقانوری؛ علی یاورزاده معلمی بازنشسته و شوخ طبع که حالا در 56 سالگی شب و روزش را به هم دوخته تا با دست همتی آسمانی، نقص در حرکت معلولان و جانبازان را به گونه ای جبران کند، آنها را از خانه بیرون بکشد.
تلاش کرده چرخی برای پاهای بی حرکت معلولان و یا فرمانی برای دست های جامانده شان در بهشت باشد.
همتی برای کمک به معلولان با ته لهجه شیرین آذری و بغضی که به طاق گلویش چسبیده ودرخشندگی اشک را درقاب چشمانش نمایان کرده، از مادری با جثه و قامت کوچک یاد می کند که کودک معلولش را با ویلچر به مدرسه می آورد و وقتی همان کودک به نوجوانی رسید و هیکلش 3 برابر مادر شد، مادر دیگر توان حرکت دادن ویلچرش در سربالایی مدرسه را نداشت.
هوای دلش ابریست از دردهایی که به چشم دیده و حالا انگار مثل فیلم ازذهنش عبور می کند و چون صاعقه بر قلبش فرود می آید؛ باران اشک پهنای صورتش را گرفته، با همان حال می گوید: خانه نشینی معلولان و همه آنهایی که نقص حرکتی دارند، آنها را از دنیای واقعی جدا می کند و برای خیلی هایشان افسردگی می آورد.
آنها به عنوان بخشی از جامعه، حق زندگی و استفاده از امکانات را دارند؛ درحالیکه به نیازها و احساساتشان توجهی نمی شود.
در تمام دوران کاری ام با دیدن مشکلات هر یک از بچه ها، از صمیم قلبم می خواستم برایشان کاری بکنم و از خدا می خواستم در این راه به من کمک کند.
پس از بازنشستگی این فکر مرا رها نکرد و با کمک دو باجناقم، هرچه داشتیم وسط گذاشتیم، تا یک وسیله حرکتی ساده و ارزان برای حرکت معلولان و متناسب با نیاز آنها بسازیم.
کارگاه یاورخان کارگاه سه چرخه سازی یاور خان به نام پدر مرحومش ثبت شده و حالا پس از حدود 6 سال، اندک تولیدات آن با برند هریس، شهرستان محل تولدش در آذربایجان شرقی، به دست مشتریانش می رسد.
با هزار قرض و قوله، یک کارگاه اجاره ای در یک جوجه کشی متروکه درمحدوده پیک در فردیس راه اندازی کردیم که در حریم برق بود و گازکشی نداشت.
در زمستان از بخاری هیزمی برای گرم کردنش استفاده می کردیم.
هیچ امکاناتی نداشتیم و مهمترین ابزارمان سنگ فرز و دستگاه جوش بود.
حتی ابزار خم کردن لوله ها را نداشتیم و مجبور بودیم دو برابر زحمت بکشیم که نبود تجهیزات لازم و ضروری جبران شود.
درآمدمان کم بود، اما با عشق و تکیه بر توانایی های همدیگر طی دو سال حدود 50 سه چرخه و وسیله مختلف برای معلولان و جانبازان تولید کردیم.
نگهداری از معلولان هزینه زیادی برای خانواده هایشان دارد و اغلب به لحاظ مالی ضعیف هستند.
ما تلاش می کنیم با کمترین سود، وسایل مورد نیازشان را تولید کنیم.
آن روزها هر چه در می آوردیم برای تهیه وسایل مورد نیازمان هزینه می شد و خرجی خانه باجناق ها از داشته هایشان و خرجی خانه من از حقوق بازنشستگی می گذشت.
طراحی تجربی همراه با آزمون و خطا می خندد و می گوید که از بچگی دلم می خواست دل و روده وسایل مختلف مثل رادیو، ساعت و غیره را بیرون بریزم و و از طرز کارشان سردربیاورم.
برای ساخت سه چرخه ها الگوی خاص و یا طراحی حرفه ای بلد نبودیم.
سه چرخه ها و همه وسایل حرکتی را با آزمون و خطا ساختیم.
معلولیت ها متفاوت است، یکی دستانش حرکت نمی کند، یکی پاهایش و.
و برای هر کدام باید کارایی های مختلف در سه چرخه ها ایجاد شود.
سه چرخه معلول قطع نخاعی که فقط با دست حرکت می کند؛ با سه چرخه ای که برای یک فرد سنگین وزن با دیسک کمر طراحی می شود؛ فرق دارد.
بیشتر کارهای ما خلاقانه است و از صفر تا صد با توجه به معلولیت اشخاص، مخصوص آنها طراحی و ساخته می شود.
در کارها آزمون و خطا بسیار داریم و بدون محاسبات و بر اساس تجربه و یک نقشه ذهنی طراحی می کنیم.
از مطالب موجود در گوگل هم کمک می گیریم و سه چرخه ها را می سازیم.
کمبود تجهیزات به ویژه در سال های اول گاهی باعث می شد، با وجود تلاش و صرف وقت و هزینه بسیار نتوانیم به هدف برسیم.
یکی از سفارشات وسیله ای به عنوان بالابر برای معلولان بدون پا و یا قطع نخاعی بود تا بتواند بدون کمک کسی و به راحتی سوار ویلچر شود.
اما با وجود تلاش یک ماهه و صرف بیش از سه میلیون هزینه، کار به نتیجه نرسید.
نه به کار پرزحمت توسط جوانان تحصیلکرده! برای توسعه و طراحی اصولی کار خواستیم از تخصص جوانان تحصیلکرده کمک بگیریم؛ اما متاسفانه همه آنها ابزارهای پیشرفته می خواستند و حاضر به انجام کار پرزحمت نبودند.
سرمایه گذار هم آوردیم اما همه به فکر درآمد و سود کلانند و حاضر نیستند با درآمد کم برای خدمت به مردم و رضای خدا کار کنند.
کار برای معلولان هم زمینی است و هم آسمانی.
ما سرمایه گذار نمی خواستیم؛ عاشقی می خواستیم که کنارمان بایستد و دلش برای خدمت به معلولان بتپد و فقط به دنبال پول و سود کلان نباشد.
من دلم می خواهد قیمت ها پایین باشد و آرزویم این است که هر معلول یک وسیله برای خود داشته باشد.
کمبود درآمد باجناق ها را فراری داد کارگاهش زیاد بزرگ نیست، اما وضعیت کارگاه به آنچه از کمبود امکاناتش گفته بود، زیاد شباهت ندارد.
چند نفری هم در حال کارند.
چشم چشم می کنم و دنبال باجناق می گردم.
می گوید: پس از چندسال این کارگاه را خریدیم.
اما با وجود تورم و درآمد کم، باجناق ها مجبور شدند هر کدام کارشان را جداکنند.
حالا من با 7 نفر دیگر اینجا مشغول کاریم.
رییس و مرئوس هم نداریم، همه رفیقیم.
صبح تا شب همه باهم اینجا کار می کنیم اما شاید باورتان نشود به زور و به اندازه دستمزد یک کارگر برای من می ماند.
یک فروشگاه دوچرخه راه انداخته بودیم که کمک خرجمان باشد، اما یکی دوماه پیش مجبور شدیم جمع کنیم.
این مدت تلاش کردم حقوق بچه ها سر موقع باشد و عقب نیافتد.
اما این یکی دوماه اخیر گاهی پس و پیش می شود و می ترسم که شرمنده شان شوم.
اگر جمع کنم چه می شود؟ بدهی هایم سنگین است وحق بیمه و دستمزدها نسبت به گذشته چندبرابر شده است.
کارگاه را چندسال پیش 160 میلیون تومان خریدم که با تورم این سال ها، شاید بیشتر از 1 میلیارد قیمت داشته باشد.
اگربفروشم هم بدهی را می دهم هم شاید بتوانم کاربی دردسری برای خودم دست و پا کنم.
من فقط می خواستم برای توسعه کارم و حفظ کارگاهم وام بگیرم که کمک نکردند.
حتی از فرمانداری درخواست کردم که کمک کنند یک غرفه ای برای اجاره دادن دوچرخه و سه چرخه در پیست پارک بهشت به من بدهند تا کمک خرج کسریهای کارگاهم باشد، اما هیچ اقدامی نشد.
فکری می شود و می گوید: اگر من کارگاهم را جمع کنم معلوم نیست که بازهم کسی به فکر ساخت وسیله برای معلولان بیافتد یا نه؟! کسی به فکرشان هست؟!
کلید واژه ها: معلولان - بازنشسته - مادر - ویلچر - مدرسه - همتی - جانبازان - خبرگزاری - کودک - نوجوانی - چسبیده - شیرین - بیرون - صاعقه - برابر - مادری - آموزش - باران - گونه - فیلم - فرود - همان - تلاش - دیگر - هوای - آذری - قامت - توان - بهشت - عبور