عمری که صرف شهادت شد/انشای عجیب و گریه مادرخانه شان ته خیابان پیک بود، روی تابلو کوچه، داخل پرانتز نوشته بودند «شهید تمام زاده»؛ چند سالی است که قصد هم صحبتی با این خانواده را دارم درست مثل لیوان آب دست نخورده ای که بالاخره نوشیدن آن نصیبم شد. - خبرگزاری فارس-مریم آقانوری: از چند سال پیش قرار بود بروم خدمت خانواده اش برای مصاحبه، اما هر بار جور نمی شد و مثل آبِ نخورده توی لیوان، ته ذهنم حک شده بود. تماس گرفتم. صدای سرحال و رسایی گفت که مادرش هستم. یک ساعت دیگر زنگ بزنید تا از بچه ها پرس و جو کنم. بالاخره شد . نام شهید در پرانتز خانه شان ته خیابان پیک بود. روی تابلوکوچه، زیر نیلوفر 30 ، توی پرانتز نام شهید علی تمام زاده ثبت شده بود. روی تابلوی ساختمان هم نام شهید توی پرانتز بود! در طبقه ششم این ساختمان، مادری پیچیده در چادری مشکی با طرح های ریز سفید در را به رویمان باز کرد. صاحب همان صدای رسا بود؛ با لهجه شیرین و گرم آذری؛ اما با قدم های سخت به سنگینی یک کوه و شاید به قدر داغ یک جوان. وارد شدیم. عکس یک روحانی جوان بر روی هر دیوارخانه نشسته و به ما لبخند می زد. مادر با همان قدم های سخت خودش را به ما رساند وفروتنانه روی مبل های پایین تر نشست. مادر شهید بزرگوار علی تمام زاده اولین شهید روحانی مدافع حرم البرز. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |