حسرت حضور در استادیوم آزادی و فریاد «سلام فرمانده»در مورد من و خانواده ام غیور که فکر نکنم، اما جامانده اش را درست گفته. چهار روز است ویروس گوارشی مهمان ناخوانده خانه ما شده و با بچه هایی مریض که بیم آن می رود ناقل ویروس هم باشند، - گروه زندگی - مژده پور محمدی: سلام از این نسل غیور جامانده در مورد من و خانواده ام غیور که فکر نکنم، اما جامانده اش را درست گفته. چهار روز است ویروس گوارشی مهمان ناخوانده خانه ما شده و با بچه هایی مریض که بیم آن می رود ناقل ویروس هم باشند، هیچ کجا نمی توانیم برویم. از جمله ورزشگاه آزادی. به بچه ها نگفته ام که چنین برنامه ای در جریان است. اگر بفهمند، کچلم می کنند. خبرهای مربوط به تجمع را پیگیری نمی کنم. می ترسم خودم هم خودم را کچل کنم. هرچه به برنامه نزدیک تر می شویم، نوجوانِ درونم سرپوشی که بر احساساتم گذاشته ام را بیشتر کنار می زند. دلم می خواهد آنجا باشم. یک نفر از آن صد و چند هزار نفر. بلند بلند شعر بخوانم. گریه کنم. پرچم تکان بدهم. سلام بگویم. سه شنبه که هوا آلوده شد، خدا مرا ببخشد، کورسوی امیدی پیدا کردم که شاید تا پنجشنبه هم آلودگی ادامه پیدا کند. شاید تجمع را یک هفته بیندازند عقب. اما با امیدهای گربه سیاه، برنامه ریزی های کبوترهای سفید به هم نخورد و ریزگردها و ذرات معلق در هوا هم به احترام قرار پنجشنبه این همه آدم، راهشان را کشیدند و رفتند. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |