پیکر این شهید در سوریه جا ماند تا حاج قاسم اذیت نشودبادپا دلش نمی خواست پیکرش بعد از شهادت برگردد. می دانست حاج قاسم که خود شهدای کرمان را به خاک می سپارد، طاقت ندارد پیکر یار دیرینش را در خاک بگذارد. - از خدا داشت، جستجو کند. امیدوار بود شاید این بار اتفاقی بیفتد و گره از کارش باز شود. حسین تشنه رسیدن به خواسته اش بود. با رفیق دیرینه خود در لشکر 41 ثارالله کرمان که حالا فرمانده سوریه شده بود، تماس گرفت. حسین می دانست اعزام ها به همین راحتی انجام نمی شود. با حاج قاسم صحبت کرد، اما او مخالفت کرد و در جواب همه اصرارها و التماس های حسین گفته بود نه، نمی شود! حاج قاسم در کنار شهید حسین بادپا چه کار باید می کرد؟ فکری به ذهنش رسیده بود. حاج قاسم جنسش شبیه حاج احمد متوسلیان بود و حسین می دانست اگر مثل آن رزمنده ای که چادر همسرش را واسطه کرد تا حاج احمد او را ببخشد و از او راضی شود، حاج قاسم هم با دیدن همسر او ممکن است از موضعش پایین بیاید. او رفیق خود را می شناخت و می دانست جز این راه محال است نه سردار سلیمانی آره شود. دست همسرش را گرفت و رفت به دیدار حاج قاسم. پشت خانم به حالت تواضع پنهان شد و حاجی را به آبروی چادر همسرش قسم داد. این واسطه چیزی نبود که سردار سلیمانی بتواند از آن عبور کند و باز هم بگوید نه . برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |