خاطرات من و باجناق و پول دیجیتال/ قسمت اول: فسنجان و بیت کوین!است که در قالب خاطراتی خواندنی، مفاهیم و آموزش های مربوط به ارزهای دیجیتال را به زبانی ساده برای مخاطبانی که می خواهند وارد این عرصه شوند، ارائه می کند: بعد از مدتها رفته بودم خانه باجناق؛ خواهرها آشپزخانه بودند و من و مهرداد داشتیم درباره کار و سیاست حرف میزدیم. مهرداد 2 سالی بود باجناقم شده؛ 32 ساله بود و در بازار کیف خیابان منوچهری با پدرش که از قدیمیهای این صنف است، کار میکرد. پسر خوبی است اما یک اشکال بزرگ دارد که اتفاقاً همین ایرادش به نفع من تمام شد. داشتم درباره این که بالاخره دعوای ترامپ و بایدن به کجا می کشد صحبت می کردم و او مثل همیشه یک چشم به موبایل داشت و چشمی هم به من؛ دیگر عادت کرده بودیم به این مساله. خودش میگفت هر کسی مرضی دارد، مرض من هم همینه؛ دعا کن خوب شم! به خیال خودم رسیده بودم به جاهای حساس بحث و این که ترامپ دوباره کاندیدا میشود یا نه؟ که ناگهان مهرداد چشمش را از گوشی گرفت و با هیجان و تعجب فریاد کشید: وااااای! از 30 هزار دلار هم رد شد! و من در حالی که هاج و واج به او نگاه می کردم پرسیدم: چی؟ و او بدون این که به پرسش من جواب بدهد گفت: به زودی به 40 هزار هم میرسه!دوباره و با تعجب بیشتری پرسیدم: چی میگی تو؟ مهرداد که انگار تازه متوجه حضور من شده با ذوق خاصی گفت: بیت کوین رو میگم. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |