روایت هایی تکان دهنده از زبان سه مبتلا به ایدز«من چون وضعیت خودمو میدونستم، ارتباطمون فقط از راه چت و واتس اپ بود. فقط یه بار رفتیم کافی شاپ. دوست نداشتم پنهان کاری کنم. یه روز بهش گفتم. پیامم رو سین کرد، - من چون وضعیت خودمو میدونستم، ارتباطمون فقط از راه چت و واتس اپ بود. فقط یه بار رفتیم کافی شاپ. دوست نداشتم پنهان کاری کنم. یه روز بهش گفتم. پیامم رو سین کرد، جواب نداد. زنگ زدم، ریجکت کرد. بعد هم بلاک کرد و بی خداحافظی رفت. به همین سادگی. انگار از اول نبودم . نسترن 28 ساله هنوز حسرت یک جواب یا حتی خداحافظی از سمت پسری که دوستش داشته، به دلش مانده است. می گوید آن روز، حتی از روزی که خودش فهمید مبتلاست، روز سخت تری بود. نسترن بر اثر تزریق خون آلوده به ایدز مبتلا شده است. چند سالی می شد ترک کرده بودم. یادمه روز تولدم بود. 30 مرداد 89. دیدم از مدیریت صدام میزنن. معمولا تولد بچه ها که می شد، دفتر صدا می زد یه کادوی کوچیک میداد. چندتا جنسی که مونده بود زدم تو سیستم، با عجله فاکتور رو دادم به مشتری و پولشو گرفتم، صندوق رو بستم، سر و وضعم رو یه کم درست کردم، رفتم مدیریت. وارد اتاق که شدم حس کردم فضا سنگینه. مسئولمون بدون اینکه سرشو بلند کنه گفت شما بیماری خاصی دارید؟ نمیدونستم چی باید بگم. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |