مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
جمعه، 8 اسفند 1399 ساعت 06:452021-02-26سياسي

بچه های خانمِ ژنرال!


آنقدر مقتدر بود که ژنرال صدایش می زدند، اصلا کسی جرات نداشت بالاتر از حرفش حرفی بزند؛ شیخ با خنده زیرلب زمزمه کرد: حتی ما هم از او می ترسیدیم! - خبرگزاری فارس؛ حنان سالمی؛ انگار گَرد مرگ را توی صورت شهر پاشیده بودند، شهری که حالا با چشم هایی نیمه باز و پلک هایی خاکی به اجبار در استقبال از ما سربازان سردرگم ، لبخند تلخی بر لب های خشکش می لرزید! استرس داشتیم، شاید هم دست بعضی هایمان عرق کرده بود اما بین ما و قضاوت شدن فقط یک درِ بسته فاصله بود و با یک دنیا دلهره و ابهام به هم خیره شده بودیم.

سید، یک قدم عقب آمد و انگشت اشاره اش را چندبار برای تاکید تکان داد: این اولین باری است که سربازهایی با این مدل لباس به اینجا می آیند، پس باید آمادگی هر برخوردی را داشته باشید، حرکت کنیم؟ شهریه نجومی گفتند باید لباس هایتان را عوض کنید، برای همدیگر با ماژیک پشت گان ها سرباز حاج قاسم نوشتیم اما نتوانستیم از نشان سربازی امام زمان دل بکنیم و گفتیم بگذارید بر سرمان بماند؛ باید به تک تک اتاق ها می رفتیم، باید به بیمارها سر می زدیم، باید به برای حضورتان در بیمارستان می گیرید؟ احمد، با خنده دستی به شانه آن بنده خدا زد و گفت: بله برادر، هرچقدر به بچه های مدافع حرم دادند به ما هم می دهند، کلی پول و دنیا ! خانم پرستار شیخ چند ثانیه ای سکوت کرد، انگار از


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

بچه های خانمِ ژنرال!

بچه های خانمِ ژنرال!