روایت مردی که در 17سالگی به میدان مین رفتبه گزارش سایت قطره و به نقل ازگروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، سال هاست دیگر صدای توپ و خمپاره به گوششان نمی رسد. دیگر قرار نیست شب ها پا در میدان مین بگذارند برای معبرزدن، - عطارباشی تیر خورد و شهید شد. فیض آبادی و رحیمی خزیدند پشت تپه خاکی برای درامان ماندن از دیدِ دشمن. زراع، بیسیم چی هنوز در تیررس بود. سنگینی بیسیم اجازه نمی داد برای هیچ حرکتی. فیض آبادی دست دارز کرد برای کمک به زارع و یکی از عراقی ها شلیک کرد. به گزارش سایت قطره و به نقل ازگروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، سال هاست دیگر صدای توپ و خمپاره به گوششان نمی رسد. دیگر قرار نیست شب ها پا در میدان مین بگذارند برای معبرزدن، اما دور همی با رفقای قدیمی هنوز برپاست. کتاب می نویسند و راوی قصه های آن روز ها هستند. سوت خمپاره آسمان شهریوری خرمشهر را شوکه کرد. شیپوری برای شروع هشت سال دفاع جانانه. زن و مرد دوشادوش هم خمپاره ها را به سمت تانک های دشمن گرفتند. زنان خشاب ها را پُر کردند و قلب دشمن را نشانه رفتند. کیسه ها از ماسه و شن پُر شدند و روی هم سوار تا پناهگاهی باشند برای مدافعان خرمشهر. خرمشهر که آزاد شد، قول وقرار ها جنگ در خط مقدم، راندن تانک، آرپی جی زدن و تخریب را به دوش مردان گذاشت تا زنان کمی آن طرف تر نگذارند آتش توپخانه ها سرد شود. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |