داستان یک رهاییمدتی بود که جو ضد آمریکایی و اسراییلی در عراق نیز غالب شده بود. به آرامی و احتیاط علیه آمریکا شعار دادن را آغاز کردم. کم کم سربازهای عراقی نیز با ما همراه شدند. - به گزارش سایت قطره و به نقل ازایسنا، علیرضا محمودی مظفر از جمله آزادگان اردوگاه تکریت است. او در رابطه با آخرین روز از اسارتش بیان می کند: تاریخ 69/6/3 مصادف با ولادت با سعادت امام محمد باقر(ع) بود. نماز ظهر را به تنهایی در جلوی درب درمانگاه اردوگاه 17(تکریت) خواندم. ناهار را هم به تنهایی خوردم و ساعتی را به چگونگی طی کردن چند سال اسارتم پرداختم. در یک کلام از اینکه اسیر شده بودم بسیار خوشحال بودم. ساعت سه تا چهار بعد از ظهر بنا بود 72 نفر از اسرای معلول و جانباز را از مجموع اسرا تفکیک کنند تا با هواپیمای صلیب سرخ جهانی از بغداد به تهران انتقال دهند. من را جزو معلولین قلمداد نکردند. عُمر سربازعراقی که مسئول آسایشگاه ما بود مرا می شناخت. به دقت به جماعت آسایشگاه ما نگاه می کرد تا چشمش به من افتاد مرا ازجمع جدا و به جمع 72 نفر منتقل کرد. مامورصلیب سرخ مستقر در کنار درب محصور سیم خاردار اردوگاه با اعلام شماره صلیبی من(13244) به مسئولین خود خروج مرا ازقاطع 2 اردوگاه تکریت شماره 17 اعلام کرد. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |